با خوشحالی می‌دوید سمت گنجشک‌هایی که روی زمین نشسته بودند، تا می‌خواست خوشحالیش را با "رسیدن" کامل کند، گنجشک‌ها می‌پریدند. بهانه می‌گرفت که "توتو" ها را می‌خواهد، که چرا می‌روند.

حاشیه:
با خودم فکر می‌کنم شبیه بچه‌ای هستم که دلم پی یک پرندۀ نشسته می‌رود. پرنده‌ای که کارش پریدن و رفتن‌ست. هیچ‌چیز موقتی‌تر از نشستن یک پرنده نیست.

یا دائمُ یا قائم.

انما هذه الحیاة الدنیا متاع و ان الاخرة هی دار القرار (غافر/39)

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Reza Adabi | رضـا ادبی‌ ادوات کشاورزی جلالی دستگاه تصفیه آب اخبار شفاف(Shafaf-news) انواع نوشيدني ها تصاویرروستای چوخون زعفران ایران